خاطره غضنفر از یه شب مهمانی
یه شب یه جا مهمون بودم
شب خوابیدنی حال نداشتم برم دستشویی ...
یه بچه کنارم خوابیده بود ...
برش داشتم گذاشتم تو جای خودم تو جای اون شاشیدم ....
اومدم برشگردونم سر جاش دیدم تو جای من ریده
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت