یکی از فانتزیام اینه که یه قوطی نارنجی بخرم و توش اسمارتیز بریزم تو جمع غریبه ها ادای آدم مریض ها رو درآرم یکی ازم پرسید چی شده؟
بگم چیزی نیست، همون سردردهای همیشگی
بعدم چندتاشو بخورم بگم آآآآآآه
لامصب اِندِ کلاسه!
یکی از فانتزیام اینه که یه قوطی نارنجی بخرم و توش اسمارتیز بریزم تو جمع غریبه ها ادای آدم مریض ها رو درآرم یکی ازم پرسید چی شده؟
بگم چیزی نیست، همون سردردهای همیشگی
بعدم چندتاشو بخورم بگم آآآآآآه
لامصب اِندِ کلاسه!
با فک و فامیل نشستیم اسم فامیل بازی کردیم
دائیم برای میوه با «ی» نوشته یه کیلو خیار!
غضنفر تو باشگاه بدنسازی یه ساعت پیدا میکنه میگه :این ساعت مشکی کاسیو مال کیه؟ یارو میگه: مال منه. غضنفر میگه نشونی بده. یارو میگه :مشکی کاسیو! غضنفر میگه :اینا رو که خودم گفتم داداش ! تو اصلا بگو ساعت چنده؟!
به غضنفر میگن یه خاطره تلخ زندگیتو تعریف کن میگه: توﮐﺎﻓﯽ ﺷــﺎﭖ ﻧﺸﺴـﺘﻪ ﺑـﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختـره ﺍﻭﻣﺪ ﮔـﻔﺖ بـبخشــید آقـا ﺷﻤﺎ ﺗﻨـﻬﺎﯾـﯿﺪ؟! یـه پوزخند زدم و بـا صـدای خسـته گـُفتـم :ﺧـــﯿﻠﯽ ﻭﻗـﺘﻪ … ﮔــﻔﺖ ﭘـﺲ ﻣـﻦ ﺍﯾـﻦ ﺻﻨـﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑــﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧــﻮﺭ ﺻـﻨﺪﻟﯽ ﮐـﻢ ﺩﺍﺭﯾـﻢ!!!
غضنفر داشته با تبلتش Angry Birdsبازی میکرده باباش یه سری تکون می ده زیر لب میگه: آخرشم کفتر باز دیجیتالی شد
خاطره غضنفر از یه شب مهمانی
یه شب یه جا مهمون بودم
شب خوابیدنی حال نداشتم برم دستشویی ...
یه بچه کنارم خوابیده بود ...
برش داشتم گذاشتم تو جای خودم تو جای اون شاشیدم ....
اومدم برشگردونم سر جاش دیدم تو جای من ریده